English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3772 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
put U قرار دادن داده در پشته
puts U قرار دادن داده در پشته
putting U قرار دادن داده در پشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pops U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
dates U قرار دادن داده در یک متن
date U قرار دادن داده در یک متن
capture U قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
batches U قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
capturing U قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
batch U قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
captures U قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
archive U قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
packing U قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
quantum meruit U کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
pulls U بازیابی داده از پشته
pull U بازیابی داده از پشته
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
pop U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
top U جدیدترین داده فایل که به پشته افزوده میشود
pops U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
strobe U سیگنالی که بیان میکند داده معتبر در باس داده قرار دارد
pushed U دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
pushes U دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
push U دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
authorized U در اختیار قرار داده شده مجاز به اجازه استفاده داده شده
inserted <adj.> <past-p.> U قرار داده شده
deployed <adj.> <past-p.> U قرار داده شده
applied <adj.> <past-p.> U قرار داده شده
installed <adj.> <past-p.> U قرار داده شده
appointed <adj.> <past-p.> U قرار داده شده
square away U سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
firmware U RO قرار داده شده است ابزار استوار
integral controller U واحد ارتباطات که درون یک کامپیوتر قرار داده شده است
packing U برنامهای که داده را در فضاهای ذخیره سازی کوچک قرار میدهد
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
storing U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
immediate U دستیابی سریع به داده چرا که در فیلد آدرس دستور قرار دارد
sequences U بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
sequence U بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
slip sheet U صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
store U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
sequences U تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
down line processor U پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
sequence U تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
cordon bleu U گوشتی که در میان آن ژامبون و پنیر قرار داده و سرخمیکنند و معمولا با سس سرو میشود
distribute U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributing U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributes U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
lays U قرار دادن
placement U قرار دادن
lodged U قرار دادن
lodges U قرار دادن
lay U قرار دادن
posit U قرار دادن
setting up U قرار دادن
puts U قرار دادن
sets U قرار دادن
putting U قرار دادن
set U قرار دادن
make U قرار دادن
makes U قرار دادن
row U قرار دادن
rowed U قرار دادن
placements U قرار دادن
rows U قرار دادن
lodge U قرار دادن
put U قرار دادن
settles U قرار دادن
located U قرار دادن
settle U قرار دادن
locates U قرار دادن
pack U قرار دادن
parked U قرار دادن
park U قرار دادن
locating U قرار دادن
relative location U قرار دادن
superpose U قرار دادن
locate U قرار دادن
underexpose U قرار دادن
individuate U تک قرار دادن
packs U قرار دادن
parks U قرار دادن
decimals U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
shuttle U ماکو [وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
DD/D U نرم افزاری که لیستی از نوع و حالت دادههای پایگاه داده در اختیار قرار میدهد
worded U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
utilising U در دسترس قرار دادن
include U قرار دادن شمردن
utilize U در دسترس قرار دادن
utilises U در دسترس قرار دادن
set of the sails U قرار دادن بادبانها
utilize U مورداستفاده قرار دادن
put in U قرار دادن چیزی در
utilising U مورداستفاده قرار دادن
includes U قرار دادن شمردن
places U قرار دادن گماردن
placing U قرار دادن گماردن
utilizing U در دسترس قرار دادن
utilizing U مورداستفاده قرار دادن
utilizes U در دسترس قرار دادن
meddle U در وسط قرار دادن
utilizes U مورداستفاده قرار دادن
couch U درلفافه قرار دادن
to lead by the nose U الت قرار دادن
prefer U جلو قرار دادن
preferring U جلو قرار دادن
place U قرار دادن گماردن
prefers U جلو قرار دادن
impact U زیرفشار قرار دادن
utilises U مورداستفاده قرار دادن
impacts U زیرفشار قرار دادن
sandwiched U در تنگنا قرار دادن
put to U در تنگنا قرار دادن
back-up U پشت قرار دادن
back up U پشت قرار دادن
pronate U دمر قرار دادن
prifixal U در جلوچیزی قرار دادن
prifix U در جلوچیزی قرار دادن
sandwich U در تنگنا قرار دادن
to put down U پایین قرار دادن
sandwiches U در تنگنا قرار دادن
purgatory U در برزخ قرار دادن
sides U در یکسو قرار دادن
utilised U در دسترس قرار دادن
utilised U مورداستفاده قرار دادن
couches U درلفافه قرار دادن
couched U درلفافه قرار دادن
meddled U در وسط قرار دادن
encapsulating U در محفظهای قرار دادن
encapsulates U در محفظهای قرار دادن
lap U رویهم قرار دادن
encapsulate U در محفظهای قرار دادن
lapped U رویهم قرار دادن
meddles U در وسط قرار دادن
side U در یکسو قرار دادن
compacting U تنگ هم قرار دادن
modelled U نمونه قرار دادن
modeled U نمونه قرار دادن
model U نمونه قرار دادن
treat U موردعمل قرار دادن
treated U موردعمل قرار دادن
laminate U رویهم قرار دادن
treats U موردعمل قرار دادن
lead by the nose U الت قرار دادن
subject U در معرض قرار دادن
subjected U در معرض قرار دادن
oppresses U درمضیقه قرار دادن
subjecting U در معرض قرار دادن
pile up <idiom> U روی هم قرار دادن
models U نمونه قرار دادن
oppressing U درمضیقه قرار دادن
compacted U تنگ هم قرار دادن
compact U تنگ هم قرار دادن
inprocess U درجریان قرار دادن
incase U در صندوق قرار دادن
doubt U موردتردید قرار دادن
doubting U موردتردید قرار دادن
mans U قرار دادن سرنشین
doubts U موردتردید قرار دادن
man U قرار دادن سرنشین
immurement U در دیوار قرار دادن
boxed U قرار دادن در یک جعبه
compacts U تنگ هم قرار دادن
emplace U در محلی قرار دادن
oppress U درمضیقه قرار دادن
subjects U در معرض قرار دادن
colocate U درمجاورت هم قرار دادن
place at disposal U در دسترس قرار دادن
collimate U موازی قرار دادن
doubted U موردتردید قرار دادن
colocate U در مجاور هم قرار دادن
range U در طبقه قرار دادن
plebeianize U جزوتوده قرار دادن
ranges U در طبقه قرار دادن
obligate U در محظور قرار دادن
enfilade U روبروی هم قرار دادن
ranged U در طبقه قرار دادن
marginalising U مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalize U مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalized U مورد کمتوجهی قرار دادن
re lay U دوباره گذاردن یا قرار دادن
marginalizes U مورد کمتوجهی قرار دادن
talk out U مطرح مذاکره قرار دادن
marginalises U مورد کمتوجهی قرار دادن
Recent search history Forum search
2New Format
1To be capable of quoting
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1اصلاح ترجمه
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com